جدول جو
جدول جو

معنی خواب آلو - جستجوی لغت در جدول جو

خواب آلو
(خوا / خا)
خواب آلود. رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
خواب آلو
آنکه مایل بخواب است یا خواب کامل نکرده و رخوتی مخصوص احساس میکند: (وقتی وارد اطاق شدم گیج و خواب آلود بود)
تصویری از خواب آلو
تصویر خواب آلو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ویژگی آنچه خواب می آورد و سبب خوابیدن می شود مثلاً داروی خواب آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواب آلوده
تصویر خواب آلوده
کسی که تازه از خواب بیدار شده و هنوز اثر خواب در او باقی است، کسی که خوابش می آید و مایل به خوابیدن باشد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ تَ / تِ)
خواب آورنده. منوّم. (یادداشت بخط مؤلف) ، مخدّر. بیهوش کننده
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا بِ وْ)
نوم طولانی با نفیر غیرطبیعی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا دَ / دِ)
خوابناک. خواب آلود. (یادداشت بخط مؤلف) :
ای که خواب آلوده واپس مانده ای از کاروان
جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را.
سعدی.
تو صاحب منصبی از حال درویشان نیندیشی
تو خواب آلوده ای بر چشم بیداران نبخشایی.
سعدی.
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران.
سعدی.
آمد افسوس کنان مغبچۀ باده فروش
گفت بیدار شو ای رهرو خواب آلوده.
حافظ.
دوش رفتم بدر میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده.
حافظ.
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار.
حافظ.
رجوع به خواب آلو و خواب آلود شود
لغت نامه دهخدا
(خوا /خا)
حالت خواب آلوده. عمل خواب آلوده
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
آن که بسیار خسبد. خواب آلو. (یادداشت بخط مؤلف) ، آنکه کاملاً بیدار نشده است. (یادداشت بخط مؤلف). بین نوم و یقظه:
کنون ببایدرفتن همی بقهر و سرت
پر از بخار خمار است و چشم خواب آلود.
ناصرخسرو.
نرگس تر بچشم خواب آلود
هر که را چشم بود خواب ربود.
نظامی.
تا نپنداری که بعد از چشم خواب آلود تو
تا برفتی خوابم اندر چشم بیدار آمده ست.
سعدی.
تو بدین هر دو چشم خواب آلود
چه غم از چشمهای بیدارت.
سعدی.
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواب آور
تصویر خواب آور
آنچه تولید خواب کند: داروی خواب آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب آلوده
تصویر خواب آلوده
آنکه مایل بخواب است یا خواب کامل نکرده و رخوتی مخصوص احساس میکند: (وقتی وارد اطاق شدم گیج و خواب آلود بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
آنکه مایل بخواب است یا خواب کامل نکرده و رخوتی مخصوص احساس میکند: (وقتی وارد اطاق شدم گیج و خواب آلود بود)
فرهنگ لغت هوشیار
خواب آلوده، خوابناک، فراش، نیمه بیدار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
نعسان
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
Drowsy, Sleepy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
somnolent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
somnoliento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
сонный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
schläfrig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
сонливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
śpiący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
昏昏欲睡的 , 困倦的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
sonolento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
نیند میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
ঘুমন্ত , নিদ্রিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
usingizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
졸린
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
眠い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
assonnato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
नींद में , सोता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
mengantuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
ง่วง , ง่วง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
slaperig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
ישנוני , עייף
دیکشنری فارسی به عبری